شماره ٢٣١: تا سرو ترا راه به گلزار فتاده

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا سرو ترا راه به گلزار فتاده
گل گشته به تعظيم تو از شاخ پياده
مه حلقه ابروى تو در گوش کشيده
سر بر خط مشکين تو خورشيد نهاده
دنباله چشم تو گذشته است ز ابرو
آهوى تو از سايه خود پيش فتاده
دل نيز سيه مى شود از گوشه نشينى
در گوهر اگر سبز شود آب ستاده
آن به که به گرد دل درويش کند طوف
آن را که ميسر نشود حج پياده
يابد ز اجل چاشنى قند مکرر
در زندگى آن کس که بميرد به اراده
تقصير مکن در مدد خلق که باشد
بال و پر توفيق، دل و دست گشاده
از خوردن خون ظالم خونخوار شود سير
اندازه اگر حفظ توان کرد به باده
صائب نشد از توبه مرا نفس به فرمان
گيرندگى سگ نشود کم به قلاده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید