شماره ٢٧٥: فرصتى کو تا دل از دنيا کنم گردآوري؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
فرصتى کو تا دل از دنيا کنم گردآوري؟
چند روزى توشه عقبى کنم گردآورى
تا به کى چون گردباد بادپيما از هوس
خار در دامان اين صحرا کنم گردآوري؟
در چنين دشتى که برق و باد از هم نگسلد
چون ز آفت خرمن خود را کنم گردآوري؟
مى رسد هر دم مرا زخمى ازين آهن دلان
چون شرار خويش در خارا کنم گردآوري؟
مى توانم چون صدف گشتن ز گوهر بى نياز
آبرو را گر ز استغنا کنم گردآورى
هست گوهر از حباب افزون درين دريا و من
خار و خس چون موج بى پروا کنم گردآورى
عمرها شد رفته است از کار دست و دل مرا
با کدامين دست و دل خود را کنم گردآوري؟
مى کنم با روى خندان صرف جام تشنه لب
هر چه در ميخانه چون مينا کنم گردآورى
از دل صدپاره ام هر پاره اى در عالمى است
چون دل خود را ز چندين جا کنم گردآوري؟
مى رود بر باد عمر از خنده بيجا چو گل
غنچه گردم، نکهت خود را کنم گردآورى
گل به دامن جمع مى سازند بى دردان و من
داغ را چون لاله حمرا کنم گردآورى
عاجزم در حفظ دل، هر چند کوه قاف را
زير بال خويش چون عنقا کنم گردآورى
مى توانم غوطه در سرچشمه خورشيد زد
گر چو شبنم خويش را اينجا کنم گردآورى
از ثبات پا، چو افتد کار بر سر، چون علم
لشکرى را با تن تنها کنم گردآورى
همچو صحراى قيامت سينه اى مى خواستم
تا غم و درد ترا يک جا کنم گردآورى
چون صدف کو گوشه امني، که از موج خطر
گوهر خود را درين دريا کنم گردآورى
بر اميد وعده ديدار او چون مردمک
نور را در ديده بينا کنم گردآورى
مى شکافد اين شرار شوخ صائب سنگ را
سوز دل را چون من شيدا کنم گردآوري؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید