شماره ٢٨٣: چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسي؟
چشم بر در، گوش بر آواز پا باشد کسى
سايه خود را نمى بايد دريغ از خاک داشت
گر به دولت بال اقبال هما باشد کسى
يک نگاه آشنا کشته است اى ظالم که را؟
حيف باشد اينقدر ناآشنا باشد کسى
با چنان زلفى که بر خاک از رسايى مى کشد
دور از انصاف است چندين نارسا باشد کسى
هم تو خود انصاف ده، خوب است با اين دستگاه
بى مروت، بى حقيقت، بى وفا باشد کسي؟
مست شو چون گل، گريبانى به مستى چاک کن
تا به کى چون غنچه دربند قبا باشد کسي؟
مى شود از تلخرويان زندگانى ناگوار
من گرفتم تشنه آب بقا باشد کسى
شد حصارى شمع در فانوس از پروانه ها
بد گمان با پاکدامانان چرا باشد کسي؟
با وجود عشق، عاقل بودن از ديوانگى است
شهر تا باشد چرا در روستا باشد کسي؟
در کمان چشم از هدف برداشتن صائب خطاست
به که در هنگام پيرى با خدا باشد کسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید