شماره ٢٩٩: نيست جز داغ عزيزان حاصل پايندگى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست جز داغ عزيزان حاصل پايندگى
خضر، حيرانم چه لذت مى برد از زندگى
بى رفيقان موافق آب خوردن سهل نيست
خضر هيهات است گردد سبز از شرمندگى
از سبکروحان دل روشن گرانى مى کشد
مى کند آيينه را تاريک آب زندگى
برنمى دارد شراکت طبع ارباب طمع
خصم درويشان بود سگ از ره گيرندگى
بيد مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
حاصل بى حاصلى نبود به جز شرمندگى
عذر نامقبول را بر طاق نسيان نه، که نيست
مجرمان را عذرخواهى به ز سرافکندگى
ديده اى کز سرمه توفيق روشن مى شود
صرف عيب خويش ديدن مى کند بينندگى
از طريق کسب نتوان در نظرها شد عزيز
گوهر از صلب صدف مى آورد ار زندگى
در لباس ابر باشد تيغ بازى هاى برق
در سواد چشم شرم آلود او بازندگى
مى کند مژگان شرم آلود در دل رخنه بيش
در نيام اين تيغ را افزون بود برندگى
مى کند با مزرع اميد صائب کار برق
چون ز مقدار ضرورت بيش شد بارندگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید