شماره ٣٠٧: خط حجاب آن رخ گلرنگ شد يکبارگى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
خط حجاب آن رخ گلرنگ شد يکبارگى
دستگاه بوسه ما تنگ شد يکبارگى
چين ابرو کرد شمشير تغافل در نيام
چشم جادو تايب از نيرنگ شد يکبارگى
خط ظالم بس که لعل آبدارش را مکيد
در نظرها خشکتر از سنگ شد يکبارگى
روى چون آيينه او از غبار خط سبز
بر دل روشن، گران چون زنگ شد يکبارگى
صفحه رويى که مد زلف بر وى بار بود
تخته مشق خط شبرنگ شد يکبارگى
چون شرر از شوخ چشمى هاى خط سنگدل
شوخى حسنش نهان در سنگ شد يکبارگى
شد دراز از خط مشکين دست تاراج خزان
شاخ گل عريان ز آب و رنگ شد يکبارگى
خط کشيد از دست من سررشته آن زلف را
طالع ناساز بى آهنگ شد يکبارگى
زين ستم کز خط به حسن او رسيد، از سر مرا
عقل و هوش و دانش و فرهنگ شد يکبارگى
يک دم از سرگشتگى يک جا نمى گيرد قرار
با فلاخن زلف او همسنگ شد يکبارگى
سبزه بيگانه خط باغ را تسخير کرد
غنچه خندان او دلتنگ شد يکبارگى
روى چون خوشيد او صائب ز آه و دود خط
با سيه روزان خود همرنگ شد يکبارگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید