شماره ٣١٣: ابر مظلم تيره گرداند جهان را در دمى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ابر مظلم تيره گرداند جهان را در دمى
يک ترشرو تلخ سازد عيش را بر عالمى
شبنمى بر دامن گلهاى بى خارست بار
بر سبکروحان گرانى مى کند اندک غمى
در تجرد مى شود اندک حجابى سد راه
آستين دست شناور راست بند محکمى
کوتهى در زخم ناخن اين خسيسان مى کنند
آه اگر مى داشت داغ ما توقع مرهمى
برنمى خيزد به تنهايى صدا از هيچ دست
زود رسوا مى شود رازى که دارد محرمى
رتبه کوچکدلى در ديده من شد بزرگ
تا سليمان کرد تسخير جهان از خاتمى
گريه نتوانست سوز عشق را تخفيف داد
آتش خورشيد را خامش نسازد شبنمى
واصل خورشيد مى گردد به يک مژگان زدن
هر که را چون شبنم گل هست چشم پرنمى
گوشها را يک قلم مى ساختم تنگ شکر
همچو نى در چاشنى مى داشتم گر همدمى
سبز مى شد کشت اميدم درين مدت، اگر
چشم خود را آب مى دادم ز ابر بى نمى
قابل افسوس نبود دورى افسردگان
مرگ خون مرده را صائب نباشد ماتمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید