شماره ٣٤٠: نباشد دولت بيدار را چون انقلاب از پي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نباشد دولت بيدار را چون انقلاب از پي؟
که دارد شبنم اين باغ چشم آفتاب از پى
لب سيراب ايمن از گزند چشم چون باشد؟
که از تبخال دارد تشنگى چشم پر آب از پى
مياور بر زبان حرفى که نتوانى شنيد آن را
که در کهسار باشد هر سوئالى را جواب از پى
حديث راست در يک دم کند آفاق را روشن
که مى دارد لواى صبح صادق آفتاب از پى
ز چشم زخم، غواص گهر سالم کجا ماند؟
که آب تلخ دريا را بود چشم حباب از پى
مشو زنهار ايمن از خمار باده عشرت
که دارد خنده گل گريه تلخ گلاب از پى
ز خط گفتم شود کم خواب ناز او، ندانستم
که دارد بوى ريحان لشکر سنگين خواب از پى
عجب دارم ز خواب مرگ گردد گرم مژگانش
هر آن آتش که دارد اشک جانسوز کباب از پى
نفس نشمرده کردم صرف در کار سخن صائب
ندانستم که اين عقد گهر دارد حساب از پى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید