شماره ٣٩٨: دست اگر در کمر راهبر دل زده اى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
دست اگر در کمر راهبر دل زده اى
بى تردد به ميان دامن منزل زده اى
دامن خضر رها کن که دليل تو بس است
پشت پايى که بر اين عالم باطل زده اى
مى شود شهپر توفيق، اگر بردارى
دست عجزى که به دامان وسايل زده اى
باز کن از سر خود زود تن آسانى را
که عجب قفل گرانى به در دل زده اى
گوهرى نيست اگر رشته اميد ترا
گنه توست که چون موج به ساحل زده اى
چون به عيب و هنر خويش توانى پرداخت؟
تو که از جهل در آينه را گل زده اى
از تمنا گرهى رشته عمر تو نداشت
تو بر اين رشته دو صد عقده مشکل زده اى
چون ندارى دل آگاه، در اول قدمى
بوسه هر چند به پيشانى منزل زده اى
پاس دم دار که شمشير دودم خواهد شد
در دم حشر دمى چند که غافل زده اى
در قيامت سپر آتش دوزخ گردد
از درم مهرى اگر بر لب سايل زده اى
چاک در پرده ناموس تو خواهد انداخت
خنده اى چند که بر مردم کامل زده اى
زان به چشم تو صدف جلوه گوهر دارد
که سراپرده چو کف بر سر ساحل زده اى
نيست ممکن که ترا آب نسازد صائب
آتشى کز نفس گرم به محفل زده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید