شماره ٤٣٩: به خبر چند تسلى ز رخ يار شوي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
به خبر چند تسلى ز رخ يار شوي؟
سعى کن سعى که شايسته ديدار شوى
چند چون طوطى بى حوصله از بى بصرى
به سخن قانع ازان آينه رخسار شوي؟
اين که از داغ جدايى جگرت مى سوزند
غرض اين است که لب تشنه ديدار شوى
نيست چون حوصله ديدن بى پرده ترا
به که قانع به نگاه در و ديوار شوى
تا تو از شادى عالم نکنى قطع اميد
به غم عشق محال است سزاوار شوى
بادپيمايى گفتار ندارد ثمرى
لب فرو بند که گنجينه اسرار شوى
چون ندارى پر و بالى که شوى واصل بحر
در ره سيل همان به که خس و خار شوى
گر چه چون صبح ترا موى سيه گشت سفيد
نشد از خواب درين صبح تو بيدار شوى
وضع دنيا شود از مستى غفلت هموار
مصلحت نيست درين غمکده هشيار شوى
مبر از درد شکايت به طبيبان زنهار
که ز يک درد به صد درد گرفتار شوى
پرده بردار ز پيش نظر کوته بين
مگر از عاقبت خويش خبردار شوى
نتوان دل ز عزيزى به سهولت برداشت
جهد کن جهد که در چشم کسان خوار شوى
گر برى غنچه صفت سر به گريبان صائب
بى نياز از گل و دلسرد ز گلزار شوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید