شماره ٤٤٨: ز خط سيه رخ چون لاله زار خود کردى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خط سيه رخ چون لاله زار خود کردى
ستم به روز من و روزگار خود کردى
همان ز ماه تمام تو نور مى بارد
اگر چه هاله خط را حصار خود کردى
هزار ديده تر در قفا ز شبنم داشت
گلى که از رخ خود در کنار خود کردى
مرا که ساخته بودم به داغ نوميدى
دگر براى چه اميدوار خود کردي؟
هزار شکوه جانسوز داشتم در دل
مرا به نيم نگه شرمسار خود کردى
نکرد برق جهانسوز با خس و خاشاک
ز گرمى آنچه تو با بى قرار خود کردى
نگشت حرمت دين سنگ راه شوخى تو
اگر به کعبه رسيدى شکار خود کردى
ز وعده اى که دلت را خبر نبود ازان
چه خون که در دلم از انتظار خود کردى
مباد آفت پژمردگى بهار ترا
چنين که تازه مرا از بهار خود کردى
چها کنى به دل آب کرده عاشق
که آب آينه را بى قرار خود کردى
گهر ز گرد يتيمى گرانبها گردد
کناره بهر چه از خاکسار خود کردي؟
هنوز کوه به خدمت نبسته بود کمر
که همچو لاله مرا داغدار خود کردى
تو از کجا و تعلق به آب و گل صائب؟
ستم به آينه بى غبار خود کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید