شماره ٥٠١: تا چهره گلگل از مى گلفام کرده اى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا چهره گلگل از مى گلفام کرده اى
صد مرغ دل اسير به گلدام کرده اى
چشم بدت مباد، که نقل و شراب من
آماده از دو چشم چو بادام کرده اى
از روى ناز تا به لب خود رسانده اى
خونها ز باده در جگر جام کرده اى
رام کسى اگر نشوى از تو دور نيست
کز رم هزار دلشده را رام کرده اى
لعل لب ترا چه کمى از حلاوت است؟
کز بوسه اختصار به پيغام کرده اى
زان خط مشکفام، که روزش سياه باد!
صبح اميد سوختگان شام کرده اى
روى زمين قلمرو سيلاب آفت است
در رهگذار سيل چه آرام کرده اي؟
سرمايه تو نيست به غير از کف تهى
رنگين دکان خويشتن از وام کرده اى
روى تو چون سياه نگردد، که چون نگين
هموار خويش را ز پى نام کرده اى
از روز و شب دو اسبه سفر مى کند حيات
صائب چه اعتماد به ايام کرده اي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید