شماره ٥٤٤: چندان به خضر ساز که از خود بدر شوى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چندان به خضر ساز که از خود بدر شوى
کز خود برون چو خيمه زدى راهبر شوى
چندان تلاش کن که ترا بى خبر کنند
چون بى خبر شدى ز جهان باخبر شوى
شبنم به آفتاب رسيد از فروتنى
افتاده شو مگر تو هم از خاک بر شوى
شد آب تلخ گوهر شهوار در صدف
از خود تو هم سفر کن، شايد گهر شوى
از قلزمى که نوح مسلم بدر نرفت
تو خشک مغز در غم آنى که تر شوى
همت بلنددار، چه چيزست اين جهان؟
تا قانع از خداى به اين مختصر شوى
چون سوزن از لباس تعلق برهنه شو
تا با مسيح پاک نفس همسفر شوى
صائب جواب آن غزل است اين که خواجه گفت
اى بيخبر بکوش که صاحب خبر شوى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید