شماره ٥٧٨: يا غمم را شمار بايستى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
يا غمم را شمار بايستى
يا جهان غمگسار بايستى
در بلا جان آسمانى ما
چون زمين بردبار بايستى
چشم صورت نگار بسيارست
دل معنى نگار بايستى
خواب سنگين غفلت ما را
سايه اى پايدار بايستى
کار بسيار و اندک است حيات
عمر در خورد کار بايستى
عبرت روزگار بسيارست
چشم عبرت، هزار بايستى
خنکى هاى چرخ از حد رفت
اين خزان را بهار بايستى
جان درين تنگنا چه جلوه کند؟
کبک در کوهسار بايستى
در قفس شير دست و پا نزند
دل برون زين حصار بايستى
خانه زرنگار بسيارست
چهره زرنگار بايستى
ميوه ما چو ميوه منصور
بر سر شاخسار بايستى
جان ما در هواى عالم قدس
چون شرر بى قرار بايستى
شمع بالين ما سيه کاران
دل شب زنده دار بايستى
بحر بى لنگر حوادث را
لنگرى از وقار بايستى
شيشه نازک دل ما را
طاق ابروى يار بايستى
رفت نيرنگ هاى چرخ از حد
اين خزان را بهار بايستى
دل در خاک و خون فتاده ما
بر توکل سوار بايستى
تا کند مرغ ما دلى خالى
چار موسم بهار بايستى
دوزخ اعتبار سوخت مرا
ترک اين اعتبار بايستى
عالم آرميده را صائب
شوخى چشم يار بايستى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید