شماره ٧٨: از در يار گذر نتوان کرد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از در يار گذر نتوان کرد
رخ سوى يار دگر نتوان کرد
ناگذشته ز سر هر دو جهان
بر سر کوش گذر نتوان کرد
زان چنان رخ، که تمناى دل است
صبر ازين بيش مگر نتوان کرد
با چنين ديده، که پرخوناب است
به چنان روى نظر نتوان کرد
چون حديث لب شيرينش رود
ياد حلوا و شکر نتوان کرد
سخن زلف مشوش بگذار
دل ازين شيفته تر نتوان کرد
قصه درد دل خود چه کنم؟
راز خود جمله سمر نتوان کرد
غم او مايه عيش و طرب است
از طرب بيش حذر نتوان کرد
گرچه دل خون شود از تيمارش
غمش از سينه به در نتوان کرد
ابتلايى است درين راه مرا
که از آن هيچ خبر نتوان کرد
گفتم: اى دل، بگذر زين منزل
محنت آباد مقر نتوان کرد
گفت: جايى که عراقى باشد
زود از آنجاى سفر نتوان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید