شماره ٢٠١: ز غم زار و حقيرم، با که گويم؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ز غم زار و حقيرم، با که گويم؟
ز غصه مى بميرم، با که گويم؟
ز هجر يار گريانم، ندانم
که دامان که گيرم؟ با که گويم؟
ز جورش در فغانم، چند نالم؟
گذشت از حد نفيرم، با که گويم؟
مرا از خود جدا دارد نگارى
که نيست از وى گزيرم، با که گويم؟
به بوى وصل او عمرم به سر شد
فراقش کرد پيرم، با که گويم؟
شب و روز آتش سوداى عشقش
همى سوزد ضميرم، با که گويم؟
مرا خلقان توانگر مى شمارند
من مسکين فقيرم، با که گويم؟
چنان سوزد مرا تاب غم او
که گويى در سعيرم، با که گويم؟
هر آن غم، کز فراقش بر من آيد
به ديده مى پذيرم، با که گويم؟
به فريادم شب و روز از عراقى
به دست او اسيرم، با که گويم؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید