شماره ٢٠٨: مبتلاى هجر يارم، الغياث اى دوستان

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مبتلاى هجر يارم، الغياث اى دوستان
از فراقش سخت زارم، الغياث اى دوستان
مى تپم چون مرغ بسمل در ميان خاک و خون
ننگرد در من نگارم، الغياث اى دوستان
از فراق خويش همچون دشمنانم مى کشد
زانکه او را دوست دارم، الغياث اى دوستان
ديده ايد آخر که چون بودم عزيز در گهش؟
بنگريد اکنون چه خوارم؟ الغياث اى دوستان
غصه هاى نامرادى مى کشم از دست او
زهره نه کآهى برآرم، الغياث اى دوستان
ياد نارد از من مسکين، نپرسد حال من
هم چنين يار است يارم، الغياث اى دوستان
هم به نگذارد مرا تا با سگان کوى او
روزگارى مى گذارم، الغياث اى دوستان
قصه ها دارم ز جور او ميان جان نهان
با کسى گفتن نيارم، الغياث اى دوستان
جان فرستم تحفه نزد يار و نپذيرد ز من
غم فرستد يادگارم، الغياث اى دوستان
باز پرسد از من بيچاره ماتم زده
کز فراقش سوکوارم؟ الغياث اى دوستان
يار من باشيد، کز ننگ عراقى وارهم
کز پى او شرمسارم الغياث اى دوستان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید