شماره ٢٣٠: ترک من، اى من غلام روى تو

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ترک من، اى من غلام روى تو
جمله ترکان جهان هندوى تو
لعل تو شيرين تر از آب حيات
زان بگو خوشتر چه باشد؟ روى تو
خرم آن عاشق، که بيند آشکار
بامدادان طلعت نيکوى تو
فرخ آن بى دل، که يابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوى تو
حيف نبود ما چنين تشنه جگر؟
و آب حيوان رايگان در جوى تو
دل گرفتار کمند زلف تو
جان شکار غمزه جادوى تو
غمزه خونخوار تو کرد آنچه کرد
تا چه خواهد کرد با ما خوى تو؟
من چو سر در پاى تو انداختم
بر سر آيم عاقبت چون موى تو
چون دل من در سر زلف تو شد
هم شود گه گاه همزانوى تو
هم ببيند جان جمال تو عيان
چون نهان شد در خم گيسوى تو
هم زمان جايى دگر سازى مقام
تا نيابد کس نشان و بوى تو
هر نفس جايى دگر پى گم کنى
تا عراقى ره نيابد سوى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید