شماره ٢٦٣: از کرم در من بيچاره نظر کن نفسى

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از کرم در من بيچاره نظر کن نفسى
که ندارم بجز از لطف تو فريادرسى
روى بنماي، که تا پيش رخت جان بدهم
چه زيان دارد اگر سود کند از تو کسي؟
در سرم نيست بجز ديدن تو سودايى
در دلم نيست، بجز پيش تو مردن هوسى
پيش از آن کز تو مرا جان به لب آيد ناگاه
نظرى کن تو، مرا عمر نمانده است بسى
تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق
بى گلستان رخت چند تپد در قفسي؟
آتش هجر تو پنهان جگرم مى سوزد
ليکن از بيم نيارم که برآرم نفسى
مکن از خاک سر کوى عراقى را دور
باش، گو: کم نشود قيمت گوهر ز خسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید