شماره ٢٨٣: کى بود کين درد را درمان کني؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کى بود کين درد را درمان کني؟
کى بود کين رنج را آسان کني؟
کى بسازى چاره بيچاره اي؟
بى دلى را کى دواى جان کني؟
کى برون آيى ز پرده آشکار؟
چند روى خوب را پنهان کني؟
چند رو گردانى از سرگشته اي؟
عاجزى را چند سرگردان کني؟
در بيابان غمم، وقت اين دم است
کابر رحمت بر سرم باران کنى
بسکه غم خوردم ز جان سير آمدم
چند بر خوان غمم مهمان کني؟
دود سوز من گذشت از آسمان
تا کيم در بوته هجران کني؟
همچو ابراهيم از لطفت سزد
کز ميان آتشم بستان کنى
چون عراقى سر نهاده در برت
هم سزد گر درد او درمان کنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید