شدم از عشق تو شيدا، کجايي؟
به جان مى جويمت جانا، کجايي؟
همى پويم به سويت گرد عالم
همى جويم تو را هر جا، کجايي؟
چو تو از حسن در عالم نگنجى
ندانم تا تو چوني، يا کجايي؟
چو آنجا که تويى کس را گذر نيست
ز که پرسم، که داند؟ تا کجايي؟
تو پيدايى وليکن جمله پنهان
وگر پنهان نه اي، پيدا کجايي؟
ز عشقت عالمى پر شور و غوغاست
چه دانم تا درين غوغا کجايي؟
فتاد اندر سرم سوداى عشقت
شدم سرگشته زين سودا، کجايي؟
درين وادى خون خوار غم تو
بماندم بى کس و تنها، کجايي؟
دل سرگشته حيران ما را
نشانى در رهى بنما، کجايي؟
چو شيداى تو شد مسکين عراقى
نگويي: کاخر، اى شيدا، کجايي؟