شماره ٢٥٤: لمعه مهرش دمى کاينه تابان کند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
لمعه مهرش دمى کاينه تابان کند
شرم بچشم جهات سايه مژگان کند
گر بتغافل دهد جلوه عنان نگاه
خانه صد آينه يکمژه ويران کند
حسن عرق ناک او محرمى دل نخواست
آتش غيرت کجاست کاين ورق افشان کند
هرزه دو مطلبم کاش چو موج گهر
آبله ام يکنفس محرم دامان کند
فوت زمان حضور آينه دل شکست
ياس کنون جاى مو ناله پريشان کند
در بن دندان شوق حسرت کنج لبى است
گر بگزم پشت دست بوسه چراغان کند
در برم از نيستى جامه پوشيده ايست
تا کى ازين کسوتم رنگ تو عريان کند
شبهه نچيند بساط در ره تسليم عشق
آب زعکس غريق آينه پنهان کند
با همه واماندگى شوق گر آيد بجوش
آبله پا چو شمع بر مژه طوفان کند
گر سر مجنون او گردشى آرد بعرض
دشت و دراز گردباد رو بگريبان کند
عالم تصوير وهم صيد فريبم نکرد
کافر آن غمزه رابت چه مسلمان کند
(بيدل) ازان نرگسم جرأت بيداد کو
سرمه زخاکم مگر بالد و افغان کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید