شماره ٢٦٤: محفل هستى بتحريک دلى آراستند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
محفل هستى بتحريک دلى آراستند
دانه ئى در شوخى آمد حاصلى آراستند
ذره تا خورشيد بال افشان اند از فناست
عرصه امکان زرقص بسملى آراستند
عقده کار دو عالم دستگاه هوش بود
بيخودان آسانى از هر مشکلى آراستند
دل غبار آورد و چشمى گشت بانم آشنا
غافلان هنگامه آب و گلى آراستند
کعبه و بتخانه نقش مرکز تحقيق نيست
هر کجا گم گشت ره سر منزلى آراستند
قلزم دل را کنارى در نظر پيدا نبود
گرد حيرت جلوه گر شد ساحلى آراستند
ساده بود آئينه امکان زتمثال دوئى
مشق حق کردند و فرد باطلى آراستند
بى نيازيها بطوفان عرق داد احتياج
کزنم خجلت جبين سائلى آراستند
چون جرس از بسکه پيش آهنگ ساز وحشتيم
گر دما برخاست هر جا محملى آراستند
دست هر اميد محکم داشت دامان دلى
ياس تا بيکس نباشد (بيدلي) آراستند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید