شماره ٣٠٧: نظم امکانى کجا ضبط روانى مى کند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
نظم امکانى کجا ضبط روانى مى کند
کوه هم گر پا فشارد سکته خوانى مى کند
زين من و ما چون شرار کاغذ آتش زده
اندکى دامن فشاندن گل فشانى مى کند
خلق از آغوش عدم نارسته ميجويد فراغ
بى نشانى هم تلاش بى نشانى مى کند
ذوق خوددارى زما جز پستى همت نخواست
خاک اگر تمکين نچيند آسمانى مى کند
اين بلند و پست کز گرد نفس گل کرده است
تاکسى از خود برايد نردبانى مى کند
عجز پر بى پرده است اما درشتيهاى طبع
مغز بى ناموس ما را استخوانى مى کند
از تعين چند مهمان فضولى زيستن
خاکسارى بيش ازينت ميزبانى مى کند
آسمان دوش خمى دارد که بارش عالم است
کار صد قدرت همين يک ناتوانى مى کند
بر دل ما کس ندارد يک تبسم التفات
زخم اگر مى خندد اينجا مهربانى مى کند
در حديث عشق تن زن از مقالات هوس
لکنت تقرير تفضيح معانى مى کند
زين همه اسباب کز دنيا و عقبى چيده اند
هر چه برداريم غير از دل گرانى مى کند
(بيدل) آخر مدعاى شوق پرواز است و بس
بى پر و بالى دوروزم آشيانى مى کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید