شماره ٣٦: زصد ابرام بيش است انفعال چشم حيرانم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
زصد ابرام بيش است انفعال چشم حيرانم
ادب پرورده عشقم نگه را ناله ميدانم
تماشاى دورنگى برنميدارد حباب من
نظر تا بر تو واکردم زچشم خويش حيرانم
برنگ ابر در ياد تو هر جا گريه سر کردم
گهر افشاند پيش از پرده هاى ديده دامانم
بيا اى آفتاب کشور اميد مشتاقان
چو صبحم طاير رنگى است بر گرد تو گردانم
درين حرمانسرا هر کس تسلى نشه ئى دارد
دماغ گنج بر خود چيدنم اين بس که حيرانم
خيالى نيست در دل کز شرر بالى نيفشاند
جنون دارد تب شيراز خس و خار بيابانم
مپرسيد از سواد معنى آگاهان اين محفل
که طومار سحر در دستم و محتاج عنوان
پر و بال نفس فرسود و پروازى نشد حاصل
کنون دستى زنم بر هم پشيمانم پشيمانم
چو گوهر موجها پيچيد بر هم تا گره بستم
سر راحت بدامن چيده چندين گريبانم
باين وسعت اگر چيند تغافل دامن همت
جهانى را توان چون چشم پوشيدن بمژگانم
ندانم بيش ازين عشق از من (بيدل) چه ميخواهد
غريبم بينوايم خانه ويرانم پريشانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید