شماره ٤١: زنور و عالم امکان گر انتخاب گزينم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
زنور و عالم امکان گر انتخاب گزينم
چرا ترا نگزينم که آفتاب گزينم
چراغ عشرت اين بزم بيتو نور ندارد
مگر در آتشى افتم که ماهتاب گزينم
بچشمه گر بردم احتياج تشنه لبى ها
جبين دهم بعرق تاترى زآب گزينم
زحرص چند کشم انتظار مخمل و ديبا
روم بسايه ديوار فقر و خواب گزينم
بمحفل که نم منتى است در مى جامش
سپند نالم اگر اشکى از کباب گزينم
طپانچه نقد نشاطست و گوشمالى مالش
چه آرزو کنم از دف چه از رباب گزينم
گذشته است زهم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بيخبر شتاب گزينم
بهر درى که نشاند زخود تهى شدن من
چو حلقه چشم کنم باز و فتحباب گزينم
بمکتبى که بود درسش از حديث تعلق
همين گسستن شيرازه از کتاب گزينم
نيم ستمکش اوهام تا بزهد ريائى
خمار خانه زترک شراب ناب گزينم
بقصر خلد رسانم طناب خيمه عصيان
چو ريش زاهد اگر يکدو گز ثواب گزينم
فلک اگر دهدم اختيار عزت و خوارى
بگنج پا زنم و يکدل خراب گزينم
مدم بگوش خيالم فسون آتش الفت
که شکل موى ضعيفم مباد تاب گزينم
دماغ دردسر موج اين محيط که دارد
قدح نگون کنم ومشرب حباب گزينم
بجوشم و بدر آيم ازين هوسکده (بيدل)
بجوشم خم چقدر خامى شراب گزينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید