شماره ٦٩: شبى کز خيال تو گل چيده بودم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
شبى کز خيال تو گل چيده بودم
هم آغوش صد جلوه خوابيده بودم
چرا آب گوهر نباشد غبارم
براه تو يک اشک غلطيده بودم
نهان از تو مى باختم با تو عشقى
تو فهميده بودى نفهميده بودم
کس آينه دارت نشد ورنه منهم
بحيرت اميدى تراشيده بودم
برنگيست چون سايه ام جوش غفلت
که ميرفتم از خويش خوابيده بودم
طريق وفا تلخ کامى ندارد
شکر بود اگر خاک ليسيده بودم
بنازم باقبال درد محبت
که تا چرخ يک ناله باليده بودم
زوهم اى جنون عقده ام وانکردى
بخويش آنقدرها نه پيچيده بودم
تماشا خيالست و ديدار حيرت
زآئينه اين حرف پرسيده بودم
چو گل چاک ميرويد از پيکر من
ندانم براى چه خنديده بودم
بمژگان گشودن نهان گشت (بيدل)
جمالى که پيش از نگه ديده بودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید