شماره ٨٥: صد شکر که جز عجز گياهى ندميديم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
صد شکر که جز عجز گياهى ندميديم
فرى ندميديم و کلاهى ندميديم
تا آبله پائى نکشد رنج خراشى
خارى نشديم ازسر راهى ندميديم
حسرت چه اثر واکشد از حاصل مطلب
بر هيچ کس افسون نگاهى ندميديم
چون آه هوس هرزه دوى ريشه ما سوخت
اما زدل سوخته گاهى ندميديم
صد رنگ گل افشاند نفس ليک چه حاصل
يک ريشه بکيفيت آهى ندميديم
سر تا قدم ما بهوس سرمه شد اما
در سايه مژگان سياهى ندميديم
برابر کرم تهمت خشکى نتوان بست
کو قابل عفو تو گناهى ندميديم
فرياد کزين مزرعه سوخته حاصل
آخر مژه بستيم و نگاهى ندميديم
گلخن چمنى داشت که گلزار ندارد
از ناکسى آخر پرکاهى ندميديم
بر باد نداديم درينعرصه غبارى
زان رنگ فسرديم که گاهى ندميديم
(بيدل) تو برون تاز که ما وهم پرستان
چندانکه نشستيم براهى ندميديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید