شماره ١١٩: گاهى بناله گه بطپش گرد ميکنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
گاهى بناله گه بطپش گرد ميکنم
يعنى دل گداخته ام درد ميکنم
عمريست گرمى قدحش باده پرور است
شيرى که چون سحر بنفس سرد ميکنم
محراب تيغ يار و من از سجده بى نصيب
گويا وضو بزهره نامرد ميکنم
يارب مباد زحمت محمل کشان ناز
از پا فتاده نى که ره آورد ميکنم
فقرم بصد هزار غنا ناز ميکند
کارى که از هوس نتوان کرد ميکنم
بر نسخه خيال فريب نه آسمان
تحقيق مينويسم و يک فرد ميکنم
با خود حساب غير چه مقدار حيرتست
عکسى که نيست آينه پرورد ميکنم
غربت بالفت وطن از من نميرود
در دل برون دل چو نفس گرد ميکنم
گردانده ام بذوق خزان صد هزار رنگ
(بيدل) هنوز برگ گلى زرد ميکنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید