شماره ١٩١: وقتست کنم شور جنون عام و بگريم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
وقتست کنم شور جنون عام و بگريم
چون ابر برايم بسر بام و بگريم
تا گر دره هرزه دوى ها بنشيند
از آبله چشمى بکنم وام و بگريم
چون ابر بصد دشت و درم اشک فشانى است
کو بخت که يکجا کنم آرام و بگريم
فرصت زچراغ سحرم بال فشان رفت
از منتظرانم که شود شام و بگريم
شايد نگهى صيد کند دانه اشکى
در واه تو چندى فگنم دام و بگريم
چون شمع خموشم بگذاريد مبادا
يادم دهد آغاز زانجام و بگريم
دور از نگهت حاصلم اين بس که درينباغ
چشمى دهم آب از گل بادام و بگريم
نوميد وصالم من (بيدل) چه توان کرد
دل خوش کنم ايکاش باين نام و بگريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید