شماره ٢٤٩: پر ملاف از جوهر باريک بينى داشتن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پر ملاف از جوهر باريک بينى داشتن
سرمه ميخواهد زبان موى چينى داشتن
خفته چندين ملک جم در حلقه تسليم فقر
خاتمى دارد جهان بى نگينى داشتن
همت از دريوزه علم و عمل وارستن است
ناز کن خرمن زننگ خوشه چينى داشتن
بى مژه بستن رهائى نيست زين آشوبگاه
چون نگه تا کى غم عبرت کمينى داشتن
آنقدر کز فکر استغنا برون آئى بس است
تا کجا خواهى دماغ نازنينى داشتن
شعله را گفتم سرت پامال خاکستر که کرد
گفت سوداى رعونت آفرينى داشتن
تا سواد کلک تقدير اندکى روشن شود
سرمه گير از چشم بر خط جبينى داشتن
بى نيازانى که پا بر اوج عزت سوده اند
جسته اند از پستى و بالانشينى داشتن
قيد جسم آنگه دماغ بى نيازى شرم دار
آسمان باليدن و گرد زمينى داشتن
بوى اين گلشن هم از غوغاى زاغان نيست کم
پنبه گوش اندکى بايد به بينى داشتن
گر بلفظ و معنى افکار (بيدل) وارسى
ترک کن انديشه سحرآفرينى داشتن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید