شماره ٢٥٣: بسکه ناموس وفا دارد کمين حال من

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بسکه ناموس وفا دارد کمين حال من
هر که بسمل گشت مى بندد طپش در بال من
بيخودى در بال حيرت ميرسد آينه ام
ميتوان کردن برنگ رفته استقبال من
ساز پروازم هواى گلشن ديدار کيست
جوهر آينه ميبالد زگرد بال من
دوش در بزم وفا نرد تجرد با ختم
شش جهت را بر قفا افگند نقش خال من
در دل هر ذره گرد وحشتم پر ميزند
گر همه آينه گردى نيست بى تمثال من
نسخه داغست و سامان سواد سوختن
ميتوان خواند از جبينم نامه اعمال من
کو جنونى کز نفس شور قيامت واکشم
چون شرر تفصيل چندين گلخنست اجمال من
جز فنا در هيچ جا اميدى از آرام نيست
آتشم خاکستر افتاده است در دنبال من
همچو گل (بيدل) خمار انفعالى ميکشم
شرم پار است آبيار ريشه امسال من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید