وله غفرالله ذنوبه

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
بار بسيارست و راه دور در پيش، اى جوان
اين زمان از محنت پيرى بينديش، اى جوان
کيش بر بستى که نفس ديگرى قربان کنى
نفس خود قربان کن و بر گرد ازين کيش، اى جوان
خويش را بيگانه کردن نيست نيکو، بعد ازين
جهد آن کن تا کنى بيگانه را خويش، اى جوان
گر همى خواهى که باشى پير عهد ديگرى
خاطر پيران عهد خود مکن ريش، اى جوان
کامرانى کرده اي، از روز ناکامى منال
نوش کم خور، تا نبايد خوردنت نيش، اى جوان
چون زبردستان نکن با زيردستان بد، که زود
گرگ موذى را بسوزد کشتن ميش، اى جوان
در دو گيتى محتشم کس را مدان، جز کردگار
کين دگرها جمله درويشند، درويش، اى جوان
پيش بينان پس انديش از ملامت فارغند
گر پس انديشيست، اينک گفتم از پيش، اى جوان
مگذر از فرمان خالق، رحم کن برخلق او
کاوحدى چيزى نميدانست زين بيش، اى جوان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید