شماره ٧٠: تا قسمتم ز ميکده آرزوى کيست

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا قسمتم ز ميکده آرزوى کيست
رطل ميى که مست شوم ، در سبوى کيست
تيغى که زخم ناز به قدر جگر خورم
تا در ميان غمزه بيداد جوى کيست
بيخى که بردمد گل عيشم ز شاخ او
از گلشن که رسته و آبش ز جوى کيست
داغى که روغنم بچکاند ز استخوان
با آتش زبانه کش شمع روى کيست
پاى طلب که در رهش الماس گرد شوند
تقدير سودنش به تک و پوى کوى کيست
دل را کمند شوق که خواهد گلو فشرد
آن پيچ و تاب تعبيه در تار موى کيست
وحشى علاج اين دل و طبع فسرده حال
شغل مزاج گرم که و کار خوى کيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید