شماره ١٨١: کسى کز رشک من محروم از آن پيمان شکن گريد

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى کز رشک من محروم از آن پيمان شکن گريد
اگر در بزم او بيند مرا، بر حال من گريد
به بزم عيش بى دردان به جانم ، کو غم آبادى
که سوزد يک طرف مجنون و يک سو کوهکن گريد
چه مى پرسى حديث درد پروردى که احوالش
کسى هرگز نفهمد بسکه هنگام سخن گريد
نشينم من هم از اندوه و، دور از کوى او گريم
غريب و دردمندى هر کجا دور از وطن گريد
برو اى پند گو بگذار وحشى را که اين مسکين
دمى بنشيند و بر روزگار خويشتن گريد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید