شماره ٣٢٨: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن
زبان کوته ما را به خود دراز مکن
مکن مباد که عادت کند طبيعت تو
بد است اين همه عادت به خشم و ناز مکن
پر است شهر ز ناز بتان نياز کم است
مکن چنانکه شوم از تو بى نياز، مکن
من آن نيم که بدى سر زند ز يارى من
درآ خوش از در يارى و احتراز مکن
به حال وحشى خود چشم رحمتى بگشاى
در اميد به رويش چنين فراز مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید