شماره ٣٣٦: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
طوق در گردن همان زنجير در پا همچنان
رفته بودم ز آتش اميد در دل شعله ها
آمدم دل گرم از سوز تمنا همچنان
يار خسرو گشت شيرين و بريد از کوهکن
کوهکن ره مى برد در کوه خارا همچنان
پيش ليلى کيست تاگويد ز استيلاى عشق
بازگشت از کعبه مجنون رند و رسوا همچنان
رو به شهر و ملک خويش آورد هر آواره اى
وحشى بى خان و مان در کوه و صحرا همچنان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید