شماره ٣٦٨: ناوکت بر سينه اين ناتوان آمد همه

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ناوکت بر سينه اين ناتوان آمد همه
آفرين بادا که تيرت بر نشان آمد همه
شد نشان تير بيداد تو جسم لاغرم
سد خدنگ انداختي، بر استخوان آمد همه
جان و دل کردم نشان پيش خدنگ غمزه ات
جست تيرت از دل زار و به جان آمد همه
جان من گويا نشان تير بيداد تو بود
زانکه بر جان من بى خانمان آمد همه
بر تن خم گشته وحشى زخمها خوردم از او
تير پرکش کرده زان ابرو کمان آمد همه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید