حكايت اتابك تكله

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
در اخبار شاهان پيشينه هست
كه چون تكله بر تخت زنگى نشست
به دورانش از كس نيازرد كس
سبق برد اگر خود همين بود و بس
چنين گفت يك ره به صاحبدلى
كه عمرم بسر رفت بى حاصلى
بخواهم به كنج عبادت نشست
كه دريابم اين پنج روزى كه هست
چو مي‌بگذرد ملك و جاه و سرير
نبرد از جهان دولت الا فقير
چو بشنيد داناى روشن نفس
بتندى برآشفت كاى تكله بس!
طريقت بجز خدمت خلق نيست
به تسبيح و سجاده و دلق نيست
تو بر تخت سلطانى خويش باش
به اخلاق پاكيزه درويش باش
بصدق و ارادت ميان بسته‌دار
ز طامات و دعوى زبان بسته‌دار
قدم بايد اندر طريقت نه دم
كه اصلى ندارد دم بي‌قدم
بزرگان كه نقد صفا داشتند
چنين خرقه زير قبا داشتند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید