گفتار اندر حذر از دشمنى كه در طاعت آيد

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گرت خويش دشمن شود دوستدار
ز تلبيسش ايمن مشو زينهار
كه گردد درونش به كين تو ريش
چو ياد آيدش مهر پيوند خويش
بد انديش را لفظ شيرين مبين
كه ممكن بود زهر در انگبين
كسى جان از آسيب دشمن ببرد
كه مر دوستان را به دشمن شمرد
نگه دارد آن شوخ در كيسه در
كه بيند همه خلق را كيسه بر
سپاهى كه عاصى شود در امير
ورا تا توانى بخدمت مگير
ندانست سالار خود را سپاس
تو را هم ندارد، ز غدرش هراس
به سوگند و عهد استوارش مدار
نگهبان پنهان بر او بر گمار
نو آموز را ريسمان كن دراز
نه بگسل كه ديگر نبينيش باز
چو اقليم دشمن به جنگ و حصار
گرفتي، به زندانيانش سپار
كه بندى چو دندان به خون در برد
ز حلقوم بيدادگر خون خورد
چو بركندى از چنگ دشمن ديار
رعيت به سامان تر از وى بدار
كه گر باز كوبد در كار زار
بر آرند عام از دماغش دمار
وگر شهريان را رسانى گزند
در شهر بر روى دشمن مبند
مگو دشمن تيغ زن بر درست
كه انباز دشمن به شهر اندرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید