گفتار اندر صنع بارى عز اسمه در تركيب خلقت انسان

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ببين تا يك انگشت از چند بند
به صنع الهى به هم درفگند
پس آشفتگى باشد و ابلهى
كه انگشت بر حرف صنعش نهى
تأمل كن از بهر رفتار مرد
كه چند استخوان پى زد و وصل كرد
كه بى گردش كعب و زانو و پاى
نشايد قدم بر گرفتن ز جاى
ازان سجده بر آدمى سخت نيست
كه در صلب او مهره يك لخت نيست
دو صد مهره در يكدگر ساخته‌ست
كه گل مهره‌اى چون تو پرداخته‌ست
رگت بر تن است اى پسنديده خوى
زمينى در او سيصد و شصت جوى
بصر در سر و فكر و راى و تميز
جوارح به دل، دل به دانش عزيز
بهايم به روى اندر افتاده خوار
تو همچون الف بر قدمها سوار
نگون كرده ايشان سر از بهر خور
تو آرى به عزت خورش پيش سر
نزيبد تو را با چنين سرورى
كه سر جز به طاعت فرود آورى
به انعام خود دانه دادت نه كاه
نكردت چو انعام سر در گياه
وليكن بدين صورت دلپذير
فرفته مشو، سيرت خوب گير
ره راست بايد نه بالاى راست
كه كافر هم از روى صورت چو ماست
خردمند طبعان منت شناس
بدوزند نعمت به ميخ سپاس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید