در طلب جايزه

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
صاحبا نو به نو تحيت من
پيش قابوس سرفراز فرست
قطعه اى کز ثنا طرازيدم
به جهان جوى دين طراز فرست
پيش خوان پايه سليمانى
سخن مور گرم تاز فرست
نزد محمود شاه هند گشاى
قصه هندوى اياز فرست
حال ذره به افتاب رسان
راز صعوه به شاه باز فرست
منعما پيش کيقباد دوم
از من اين يک سخن به راز فرست
گر مرا ز انتظار پشت شکست
موميائى چاره ساز فرست
جگر از بس جگر که خورد بسوخت
شربت نو جگر نواز فرست
آز من تشنه سخاى تو شد
جرعه ريز سخا به آز فرست
کشت صبر مرا نياز عطات
ديت کشته نياز فرست
سحر بين شعر و شعرها بشکن
کان طلب اقچه سوى گاز فرست
بلبل اينک صفير مدح شنو
گندنا سوى حقه باز فرست
بس دراز است قد اميدم
درع انعام هم دراز فرست
آن عطا کز ملوک يافته ام
عشر آن وقت اهتزاز فرست
آفتابى و من تو را خاکم
خاک را آتشين طراز فرست
به سزا مدحتى فرستادم
سوى من خلعتى به ساز فرست
يا صلت ده به آشکار مرا
يا به پنهان قصيده باز فرست
عقد در، طالبان بسى دارد
گر فرستى به احتراز فرست
عنبر و مشک اگر به کارت نيست
هر دو با قلزم و طراز فرست
سحر بابل گرت پسند نشد
سوى جادوى بى نماز فرست
زر اگر خاتم تو را نسزيد
باز با کوره گداز فرست
يوسفى کو به هفده قلب ارزيد
باز با چاه هفده باز فرست
ناز پرورد بکر طبع مرا
گم مکن با حجاب ناز فرست
چون کبوتر به مکه يابد امن
از عراقش سوى حجاز فرست
خضر عمرى حيات عالم را
مدد عمر دير ياز فرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید