در توصيف قلم و دوات خود

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
دوات من ز برون جدول و درون درياست
نهنگ و آب سياهش عجب بدان ماند
عمود صبح نديدى سواد شام در او
دوات من به دو معنى بدان نشان ماند
رواست کو يد بيضاى موسوى است دوات
که خامه نيز به ثعبان درفشان ماند
زبان خامه جوشن در زره بر من
به دور باش سنان فعل و تيرسان ماند
چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات
از آن به خانه زراد خسروان ماند
عنان جيحون در دست طبع خاقانى است
از آن جهت به سمرقند خضرخان ماند
دور دور بدى است خاقانى
هيچ بد فعل نيک ننمايد
نيکى از بد مجوى و راضى باش
که ز نيکان تو را بدى نايد
مبر اى خواجه آب خاقانى
که زوال آب عمر تو ببرد
هرکه برگش دهد شکستن دل
بشکند شاخ عمر و بر نخورد
چون به نيکان کسى بد اندازد
بدش افتد چو نيک درنگرد
رگ چشم حيا کسى که بريد
رگ جان بقاش اجل ببرد
بر عزيزان کسى که خوارى کرد
زود گردد ذليل و درگذرد
هرکه آرد به روى نيکان بد
هم نتيجه بديش پى سپرد
نامه مصطفى درد پرويز
جامه جان او پسر بدرد
ز رهنمون بدى نيک ترس خاقانى
که رهنمون چو بد آيد رهت نمونه شود
اگرچه بد به حضور تو نيک فخر آرد
شعار فخر تو از عار باژ گونه شود
ز بد گهر همه نيک تو بد شود ليکن
به قول نيک تو فعل بدش نکو نشود
به رنگ خويش کنندت بدان نبينى آن
که زر به صحبت سيماب سيم گونه شود
وگر چنان که ز سيماب زر سپيد شده است
ببين در آتش تا سرخ رو چونه شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید