غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
برای دریافت روزانه فال حافظ روی دکمه زیر کلیک کرده و سپس در کانال یوتیوب غزلستان عضو شوید
مشاهده در یوتیوب
«رودابه» در غزلستان
فردوسی
«رودابه» در شاهنامه فردوسی
چو بشنید رودابه آن گفتگوی
برافروخت و گلنارگون کرد روی
لب سرخ رودابه پرخنده کرد
رخان معصفر سوی بنده کرد
چو رودابه گفتار ایشان شنید
چو از باد آتش دلش بردمید
کنون کار رودابه و کام زال
به جای آمد و این بود نیک فال
نهادند دینار و گوهر به پیش
بپرسید رودابه از کم و بیش
بدو گفت رودابه من همچنین
پذیرفتم از داور کیش و دین
زمین دید رودابه و پشت پای
فرو ماند از خشم مادر به جای
به نزدیک رودابه آمد چو باد
بدین شادمانی ورا مژده داد
چنان دید رودابه را در نهان
کجا نشنود پند کس در جهان
بدین حجره رودابه پیرایه خواست
بدو دادم اکنون همینست راست
سپردم به رودابه گفت این دو چیز
فزون خواست اکنون بیارمش نیز
چو آن جامههای گرانمایه دید
هم از دست رودابه پیرایه دید
به رودابه گفت ای سرافراز ماه
گزین کردی از ناز برگاه چاه
بدو گفت نزدیک رودابه رو
بگویش که ای نیک دل ماه نو
نه ماند بر و بوم و نه مام و باب
شود پست رودابه با رودآب
بدو گفت رودابه پیرایه چیست
به جای سر مایه بیمایه چیست
چنان دان که رودابه را پور سام
نهانی نهادست هر گونه دام
چو بشنید رودابه آن گفتوگوی
دژم گشت و چون زعفران کرد روی
همی گفت رودابه را رود خون
بروی زمین بر کنم هم کنون
به سیندخت فرمود پس نامدار
که رودابه را خیز پیش من آر
زبان داد سیندخت را نامجوی
که رودابه را بد نیارد بروی
برآشفت و سیندخت را پیش خواند
همه خشم رودابه بر وی براند
نباید که چون من شوم چارهجوی
تو رودابه را سختی آری به روی
بدین نیز همداستانم که زال
ز گیتی چو رودابه جوید همال
بدو گفت رودابه ای شاه زن
سزای ستایش به هر انجمن
بیاراست رودابه را چون نگار
پر از جامه و رنگ و بوی بهار
بخندید و سیندخت را سام گفت
که رودابه را چند خواهی نهفت
به بالین رودابه شد زال زر
پر از آب رخسار و خسته جگر
بیامد پر از آب رودابه روی
همی زار بگریست دستان بروی
من این را به یک سنگ بیجان کنم
دل زال و رودابه پیچان کنم
ز سربر همی کند رودابه موی
بر آواز ایشان همی خست روی
چنین گفت رودابه روزی به زال
که از زاغ و سوک تهمتن بنال
برآشفت رودابه سوگند خورد
که هرگز نیابد تنم خواب و خورد
پرستنده از دست رودابه مار
ربود و گرفتندش اندر کنار
پشوتن ز رودابه پردرد شد
ازان شیون او رخش زرد شد