شماره ٩: اى غارت عشق تو جهانها

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى غارت عشق تو جهانها
بر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوى لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در پيش جنيبت جمالت
از جسم پياده گشته جانها
در کوکبه رخ چو ماهت
صد نعل فکنده آسمانها
نظارگيان روى خوبت
چون در نگرند از کرانها
در روى تو روى خويش بينند
زينجاست تفاوت نشانها
گويم که ز عشوهاى عشقت
هستيم ز عمر بر زبانها
گويى که ترا از آن زيان بود
الحق هستى تو خود از آنها
تا کى گويى چو انورى مرغ
ديگر نپرد از آشيانها
داند همه کس که آن چه طعنه ست
دندانست بتا در اين دهانها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید