شماره ١: ابر مى بارد و من مى شوم از يار جدا

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ابر مى بارد و من مى شوم از يار جدا
چون کنم دل به چنين روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و يار ستاده به وداع
من جدا گريه کنان، ابر جدا، يار جدا
سبزه نوخيز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روى سيه مانده ز گلزار جدا
اى مرا در ته هر موى به زلفت بندى
چه کنى بند ز بندم همه يکبار جدا
ديده از بهر تو خونبار شد، اى مردم چشم
مردمى کن، مشو از ديده خونبار جدا
نعمت ديده نخواهم که بماند پس از اين
مانده چون ديده ازان نعمت ديدار جدا
ديده صد رخنه شد از بهر تو، خاکى ز رهت
زود برگير و بکن رخنه ديوار جدا
مى دهم جان مرو از من، وگرت باور نيست
پيش ازان خواهي، بستان و نگهدار جدا
حسن تو دير نپايد چو ز خسرو رفتى
گل بسى دير نماند چو شد از خار جدا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید