شماره ٩٣: دلبرا، عمريست تا من دوست مى دارم ترا

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دلبرا، عمريست تا من دوست مى دارم ترا
در غمت مى سوزم و گفتن نمى يارم ترا
واى بر من کز غمت مى ميرم و جان مى دهم
واگهى نيست از دل افگار بيمارم ترا
اى به تو روشن دو چشم گر درآرى سر به من
از عزيزى همچو نور ديده مى دارم ترا
دارى اندر سر که بگذارى مرا و من برآنک
در جميع عمر خويش از دست نگذارم ترا
خوارى و آزار بر من، گر به تيغ آيد ز تو
خارم اندر ديده، گر با گل بيازارم ترا
يک زمان از پاى ننشينم به جست و جوى تو
يا کنم سر را فدايت، يا به دست آرم ترا
نيست شرط، اى دوست، با ياران ديرينت جفا
شرم دار آخر که من يار وفادارم ترا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید