شماره ١٠١: اى از مژه تو رخنه در جانها

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى از مژه تو رخنه در جانها
وى درد تو کيمياى درمانها
بادى که ز کوى تو همى آيد
مى جنبد و مى برد ز ما جانها
تو جيب گشاده در خراميدن
دست همه خلق در گريبانها
آن زيستنى که داشتى با من
ميرم اگر آيدم به دل زانها
جز مهرگيا ز خاک برنايد
جايى که زنم ز ديده بارانها
در باديه فراق جان دادم
چون تشنه که مرد در بيابانها
خون ريز ز خسرو، ار ميى ندهى
اين کن، اگر نمى کنى آنها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید