شماره ١٢٣: اى دل وامانده، خيز، ره سوى جانان طلب

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل وامانده، خيز، ره سوى جانان طلب
وز نفس اهل درد مايه درمان طلب
پرده اعلاست عشق، گر ملکي، اين گشاى
لجه درياست عشق، گر گهري، آن طلب
چند مرادت ز فقر، کشف و کرامات چند
چون خضرت آشناست، چشمه حيوان طلب
شير شو و صيد را در ته چنگال کش
مرد شو و خصم را بر سر ميدان طلب
هست مراد کسان دولت روز وصال
آنچه مراد من است در هجران آن طلب
هر که شبى زنده داشت همدم روح الله است
نان چه ربايى ز خوان چاشنى جان طلب
مست شو، اى هوشيار، ليک نه زين باده خور
از قدح مصطفى باده احسان طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید