شماره ١٣٥: ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صيدى که دل خلق جهان بود به دامش
المنة لله که امروز به دام است
چون طالع آن نيست که بوسم لب لعلت
ما را نظرى از مه روى تو تمام است
از طاق دو ابروى تو، اى کعبه مقصود
خلقى به گمانند که تا کعبه کدام ست
چشم تو اگر خون دلم ريخت، عجب نيست
او را چه توان گفت که او مست مدام است
خسرو که سلامت نکند عيب مگيرش
عاشق که ترا ديد چه پرواى سلام است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید