شماره ١٣٦: روى تو به پيش نظر آسايش جان است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
روى تو به پيش نظر آسايش جان است
آزادگى جان من، ار هست، همان است
در شهر چو تو فتنه و مردم کش و بيداد
من زيستن خلق ندانم که چسان است
کو دل شده اى کت نظرى ديده و مرده
جانش به عدم رفته و سويت نگران است
ترکى که دو ابروش نشسته ست به دلها
قربانش هزار است اگر چش دو کمان است
کى بر چو تو خورشيد رسم من که به خوارى
بر خاک در تو سر من نيز گران است
عشق است، ز بابل خرد افسونش، چه داند
هر چند که بنياد خرد از همدان است
گر خون جگر گريه کند عاشق شهوت
آن دانش که حيضش ز ره ديده روان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید